یک گروه از دوستان سابق دانشگاهی برای تجدید دیدار در یک کلبهی زمستانی گرد هم میآیند، پانزده سال پس از آنکه یکی از آنها در طول اجرای نمایش «سرود کریسمس» جان خود را از دست داد. این گروه بهتدریج متوجه میشوند که توسط فردی که به شکل چهرهی ترسناک اِبِنیزر اسکروچ (شخصیت اصلی نمایش) درآمده است، تحت تعقیب قرار گرفتهاند و یکی پس از دیگری به قتل میرسند.
NA
لیز نیلز مسئول تأمین امنیت یک شاهد تا زمان برگزاری دادگاه است. اما هنگامی که در پناهگاه محل اقامت شاهد، تیراندازی رخ میدهد، او در بهت و حیرت فرو میرود. شرایط زمانی بحرانیتر میشود که لیز متوجه میشود
زندگی یک گدا زمانی دگرگون میشود که یک حادثه ناگوار روال روزانهاش را به هم میزند. آیا او میتواند از پس موقعیتهای عجیب و شوخطبعی که پس از آن پیش میآید برآید؟
این مستند به بررسی پدیده مهاجرت مغزها در ایران میپردازد. با مصاحبه با دانشجویان یا اساتید معروفترین دانشگاههای ایران و همچنین برخی کارآفرینان، این فیلم تلاش میکند تفاوتهای موجود در امکانات، فرصتها، ساختارها و غیره را بین دانشگاههای ایران و سایر کشورهای توسعهیافته (عمدتاً ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی) کشف کند.
بازرس ارشد ژانت کیلبرن در جستجوی یک قاتل است که او را به دکتر سوفیا کریون میرساند.
درباره ارتباط شخصیت هاى اصلی فیلم با زادگاه، خانواده، سیاست و هویت گمشدهشان در شرایط اجتماعی جامعه است. فیلم درباره خانوادهاى از هم پاشیده است که هرکدام در گوشه اى از دنیا زندگى مىکنند. اما داستان زمانی جدی میشود که بیژن و همکارانش در انتخابات شکست می خورند و بیژن دچار عارضه مغزی میشود. این بهانه ای میشود تا مریم او را به پیش خود در قشم و به فضایی دور از سیاست منتقل کند…
دانیال (محمدرضا فروتن) دانشجوی شهرستانی در دانشگاه دچار مشکلات متعددی میشود. مهتاب (میترا حجار) همشاگردی او پدرش را متقاعد میکند که با دانیال ملاقات کند اما موردی پیش میآید که…
در تلاش برای دستیابی به رؤیای همیشگیاش برای نویسنده شدن، یومی گام جسورانهای برمیدارد و شغل خود را ترک میکند تا بر آمادهسازی برای یک مسابقه رماننویسی تمرکز کند. از سلول برنامهریز که با دقت برنامه زمانی نوشتن را تنظیم میکند، تا سلول نویسنده که بیوقفه در جستجوی الهام است، و سلول خسیس که مراقب بودجه است، هر سلول با تمام توانش برای حمایت از یومی و آرزوهایش تلاش میکند. اما وقتی نگرانیها درباره آینده افزایش مییابند، سلول اضطراب بزرگتر و سایهافکنتر میشود و اراده یومی را زیر سؤال میبرد. حتی سلول عشق که زمانی شیرین و امیدوار بود، تلخ و بدبین میشود زیرا رابطه او با بابی دچار مشکلاتی میشود. با شدت گرفتن درگیریها میان سلولها، دهکده سلولها با بحرانی روبهرو میشود که پیش از این هرگز مانند آن را تجربه نکرده بود…
آرجون عاشق دیویاتی میشود، اما به زودی متوجه میشود که او یک روح است. او سفری پرماجرا را برای کشف حقیقت وجود ماورایی دیویاتی آغاز میکند و در این مسیر، درسهای ارزشمندی درباره عشق، پذیرش و همدلی میآموزد.
یک زندانی بهتازگی آزاد شده، با استفاده از جادوی یک ساحره مکزیکی، دوستان قدیمیاش را بازمیگرداند تا در برابر یک ارباب بیرحم مواد مخدر از مزرعه یک زن محافظت کنند.
ریکاردو در سال 1994، رویای فیلمساز شدن را کنار گذاشت. او که در بیست و چهار سالگی به نظر میرسید سرنوشت خود را پذیرفته است، زندگی در جامعهای مصرفی و ناشناس. دیگر هیچ امیدی به تبدیل شدن به یک هنرمند نداشت. اما زمانی که رادیو-کانادا با او تماس گرفت و درخواستش را در بین فینالیستهای برنامهی 'La Course' سال 1994-95 انتخاب کرد، شعلهای دوباره در دل او روشن شد. شاید هنوز فرصتی برای دنبال کردن رویایش وجود داشته باشد.
کای، زن خانهداری که چهل سالگی را پشت سر گذاشته، در میان روزمرگیهای زندگیاش گیر افتاده است. وقتی در یک بازی بسکتبال دخترش، به طور ناخواسته به یک زن سالخورده آسیب میزند، زنجیرهای از اتفاقات از گذشته و حال در هم تنیده میشود و زندگی او را دگرگون میکند. این اولین فیلم بلند کیو یانگ، کارگردانی که با آثار کوتاه خود جایگاه ویژهای در سینما یافته، درامی صمیمی و پرهیجان را به تصویر میکشد. داستان زنی که در میان آشفتگیها، به دنبال راهی برای نجات و تغییر است.
یک ستاره بینالمللی فیلمهای اکشن به نام جکی (با بازی جکی چان) به همراه دستیار خود، درگیر یک عملیات خطرناک برای نجات یک پاندای دوستداشتنی به نام هوهو میشود و…