یک مرد ماسکپوش روانی، اعضای گروه بازیگران یک جاذبه هالووینی در حومه شهر را هدف قرار میدهد و آسیبهای ساختگی آنها را به ترسهای واقعی و وحشتناک تبدیل میکند. با افزایش ترس، مرزهای بین اجرا و واقعیت محو میشود.
NA
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
راننده قهرمان سابق، ژانگ چی، در دوران سختی به مربی یک آموزشگاه رانندگی تبدیل شده و با تکیه بر شهرت گذشتهاش زندگی را میگذراند. اما به شکلی غیرمنتظره، شانس به او روی میآورد؛ مدیر کارخانه خودروسازی لاوتوله، که در آستانه تعطیلی تولید است، پیشنهاد میدهد تا ژانگ چی را برای تشکیل یک تیم و شرکت در آخرین مسابقه رالی بایینبروک حمایت مالی کند.
در این قسمت، فضای رازآلود و پرتنش زندگی این خانواده به تصویر کشیده میشود و تلاش آنها برای حفظ ظاهر یک خانواده عادی نشان داده میشود، در حالی که خود را برای مقابله با دشمنانی خطرناک آماده میکنند. روایت با نمایش روزمرگیهای خانواده آغاز میشود و
با وخیم شدن حال دلیا، پلیس در تلاش است تا سوئینی را پیدا کند.
زنی مرموز با مردی که دخترش کشته شده و اکنون به دنبال انتقام است، همپیمان میشود. آنها با هم اعضای یک سازمان را میربایند و شکنجه میکنند تا حقیقت ماجرا را کشف کنند.
ملودی بروکس دانشآموز کلاس ششم است که به دلیل فلج مغزی، از صدا کردن مستقیم عاجز بوده و از ویلچر استفاده میکند. او با کمک فناوریهای کمکی و حمایت بیدریغ دوستانش، ثابت میکند که چیزی که برای گفتن دارد مهمتر از نحوه بیان آن است.
سه زوج در مکانی جمع میشوند و پس از خوش و بش تصمیم میگیرند بازی را انجام دهند که در ان هر کدام باید برای مدتی تلفن موبایل طرف مقابل را در دست بگیرد و کامل ان را چک کند و کل زندگی شخصی اش را زیر و رو کنند...
زن و شوهری که راننده تاکسی شوخ خود را می یابند، آنها را به جاده ای دورافتاده و خالی از سکنه هدایت می کنند و انگیزه های نگران کننده و مقاصد واقعی او را آشکار می کنند.
در شب مسابقه سالانه «مرد دونده»، شرکتکنندگان در یک رقابت نفسگیر با یکدیگر به رقابت میپردازند و باید از مجموعهای از چالشها عبور کنند تا به «ابرکمربند» دست یابند؛ یک اتفاق افسانهای که صاحب آن را به حاکم مطلق جهان تبدیل میکند.
بای آن، کارشناس امنیتی سابق، وارث جوان هی تینگ را ربوده و قصد دارد از او برای انتقام گرفتن از پدرش استفاده کند. با این حال، او به طور تصادفی او را از یک کشتار کارتل مواد مخدر نجات میدهد. با وجود سن کم، هی تینگ با ذکاوت، که اکنون تنها و بیاطلاع از سرنوشت پدرش است، پیشنهادی برای اتحاد با بای آن میدهد تا به جستجوی پدر گمشدهاش بپردازند. آنها با هم سفری غیرمنتظره را آغاز میکنند که انگیزهها و اعتماد آنها را به چالش میکشد.
پورکی و دافی روزی را نجات خواهند داد، زمانی که یک نقشه مخفی بیگانه برای کنترل ذهن ها را کشف می کنند.
دانیال در پی انتقام گرفتن از ترانه به خانه او میرود، سامی در تلاش است تا خود را به خانه تجنگی برساند...