دنیای هِلوی وقتی زیر و رو میشود که او متوجه وجود یک گروه اِلفکین پیشرفته از نظر فناوری میشود؛ گروهی که بر خلاف قبیلهی خودش، در ماجراجویی و سرگرمیطلبی بیرقیب است. آیا دوستی هِلوی با «بو» ــ جوانترین عضو این گروه ــ میتواند پس از بیش از ۲۵۰ سال، دو قبیلهی اِلفکین را با یکدیگر آشتی دهد؟
PG-13
وقتی زنی باردار خانهای را از عمهای که سالها با او قهر بوده به ارث میبرد، همراه با دوستدخترش شهر را ترک میکند تا فصل تازهای از زندگی را آغاز کند. اما زمانی که بدهی کارمایی جان فرزندِ به دنیا نیامدهشان را تهدید میکند، خیلی زود درمییابند که بخشی از تاریخ نفرینشدهی آن شهر هستند.
دو خواهر شیفتهی مرگ، که در محلهی حومهای خود طرد شدهاند، باید با پیامدهای تراژیکی روبهرو شوند، زمانی که یکی از آنها توسط یک گرگینهی مرگبار گاز گرفته میشود
یک کارگر نفت به همراه سگش سفری را برای رفتن به عروسیاش آغاز میکنند، اما پس از یک حمله خشونتآمیز در یک استراحتگاه، او با پدر محکوم سابقش برای انتقام همکاری میکند و از اسرار تاریکی در جامعه روستایی خود پرده برمیدارد.
وقتی یک فروشندهی خردهفروشی بیست و چند ساله با یک ستارهی پاپ در حال ظهور ملاقات میکند، از فرصت استفاده میکند تا راه خود را به میان جمعیت باز کند. اما همانطور که مرز بین دوست و طرفدار کمکم محو میشود، دسترسی و نزدیکی به او به موضوع مرگ و زندگی تبدیل میشود.
یک روزنامهنگار که برای انجام ماموریتی در یک قایق تفریحی مجلل حضور دارد، متوجه میشود که یکی از مسافران به دریا میافتد. اما وقتی کسی حرفش را باور نمیکند، جان خود را به خطر میاندازد تا حقیقت را کشف کند.
پس از دریافت یک تشخیص پزشکی که زندگیاش را تغییر میدهد، یک سرآشپز آیندهدار با کمک یک دوست سگ شجاع و وفادار، دوباره امید و شوخطبعی را در زندگیاش پیدا میکند.
چارلی، مالک پرانرژی و مستقل یک تعمیرگاه کاملاً زنانه، مجبور میشود آینده خود را دوباره ارزیابی کند، وقتی یک رقیب پرزرقوبرق از شرکتهای بزرگ درست روبروی او مستقر میشود. برای یافتن آرامش، او به یک دوست ناشناس آنلاین پناه میبرد — بیخبر از اینکه در واقع با بو، همان رقیبی که کسبوکارش را تهدید میکند، در حال گفتوگو است. با جرقههایی که هم آنلاین و هم در دنیای واقعی شکل میگیرد، حقیقت تهدید میکند که همه چیز را به هم بریزد.
یک زن خانهدار بیوه برای تکمیل تحصیلاتش به دانشگاه بازمیگردد و سفری را آغاز میکند که به زندگیاش معنای تازهای میبخشد.
گروهی از جوانان، مرد و زن، که بهعنوان کارگران فصلی در یک کارخانه شکر کار میکنند، با ترس و وحشت ناشی از قلمروی شیاطین، جایی که کارخانه در آن واقع شده است، روبهرو میشوند. آنها باید پیش از آنکه این وحشت جانشان را بگیرد، علت خشم شیاطین را پیدا کنند.