هند

دو پروفسور با هم تشکیل تیم میدهند تا گنجینه ای گمشده را پیدا کنند. برای اینکار آنها عازم ماجراجویی میشوند که نتیجه اش سر در آوردن از مکان هایی مانند تبت، دوبی و کشور هند است…

یک وکیل آمریکایی به نام جیمز داناوان (تام هنکس) ظاهر که مامور سازمان سیا است

وقتی که Dusty متوجه می شود موتورش ضربه دیده و شاید دیگر نتواند مسابقه بدهد، تصمیم می گیرد که در تیم آتش نشانی جنگل عضو شود و در گروه نجات قرار بگیرد تا بتواند یک آتش نشان حرفه ای بشود و...

داستان فیلم در مورد پان سینگ تومار هست، یک ورزشکار و قهرمان هندی، که بعد از بازنشسته شدنش تبدیل به یک سارق حرفه ای می شود...

زن انگلیسی جوانی برای ساخت فیلم مستندی درباره استقلال هند، راهی این کشور می شود و در این بین با ۵ مرد جوان همراه می شود...

به دلیل وجود اعمال نادرست و مخرب بعضی افراد، بازرس پلیس به عنوان یک کمیسر بر می‌گردد تا شهر را از بی عدالتی پاک کند...

«تاکور» (کمار)، پليسي بازنشسته که «جبار سينگ» (خان) خانواده اش را قتل عام کرده و دست هاي خودش را بريده است، دو ماجراجو، «ويرو» (دهارمندرا) و «جايديو» (باچان)، را به کار مي گيرد تا تبهکار مخوف را بيابند...

داستان فیلم درباره ی یک بازیکن جوان کَبِدی هست که در حال آماده شدن برای مهمترین مسابقه ی دوران ورزشش است. اما زمانی که وارد یک جریان جنایی می شود، همه چیز به یکباره تغییر می کند...

«رضوان خان» (شاهرخ خان)‌ مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک بیوه زن هندی بنام «ماندیرا» (کاجول) ازدواج می کند. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانواده‌اش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان» (مسلمان بودن)، مورد شک پلیس قرار گرفته و اشتباهآ بعنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.

پسری ۸ ساله که همواره به عنوان شاگردی تنبل شناخته شده، توسط معلم هنرش درهای جدیدی به رویش باز می شود...