جنگی

این فیلم تصویری آشکار و بی‌پرده از جنایات جنگی است که توسط نیروهای ژاپنی در واحد ۷۳۱ ــ واحد مخفی آزمایش‌های سلاح‌های بیولوژیکی ارتش امپراتوری ژاپن در طول جنگ جهانی دوم ــ انجام شده است. فیلم به‌تفصیل به انواع آزمایش‌های پزشکی بی‌رحمانه‌ای می‌پردازد که این واحد بر روی اسیران چینی و شوروی در واپسین روزهای جنگ اجرا کرده است.

فرمانده بال نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، در جریان جنگ جهانی دوم به دست ژاپنی‌ها اسیر می‌شود و مجبور به نبردی بی‌رحمانه تن‌به‌تن می‌گردد. اما سربازان ژاپنی خیلی زود درمی‌یابند که با حریفی سرسخت روبه‌رو هستند، زیرا سال‌ها تمرین هنرهای رزمی «رایت» در هنگ‌کنگ او را به مبارزی قدرتمند بدل کرده است.

در جریان جنگ ویتنام، یک واحد شناسایی به دره‌ای دورافتاده در دل جنگل اعزام می‌شود تا سرنوشت یک گروه گمشده را کشف کند. اما خیلی زود خود را در نبردی برای بقا در برابر دشمنی غیرمنتظره می‌یابند — دایناسورهای ماقبل تاریخ.

تای‌شی ون ژونگ ارتش سلسله شانگ را، همراه با دِنگ چان‌یو و چهار سردار خاندان مو، به سوی شی‌چی فرماندهی کرد. در آن سو، با یاری جاودانگان کوه کونلون همچون جیانگ زیا، جی فا سپاه و مردم شی‌چی را برای دفاع از سرزمین خود رهبری نمود.

این فیلم داستان جوان نخبه هرمزی (بابک حمیدیان) را روایت می‌کند که توسط یک بسیجی به نام احمد برای یک پروژه اطلاعاتی به جبهه دعوت می‌شود. جوانی با انجام بخشی از ماموریت اسیر می‌شود و یک دختر جوان کرد (طناز طباطبایی) او را نجات می‌دهد. عشقی بین هرمز و دختر شکل می‌گیرد، اما آنها مجبور به جدایی می‌شوند تا هرمز به جبهه برگردد. در راه بازگشت به ایران، هرمز با موانع مختلفی روبرو می‌شود و در نهایت احمد او را نجات می‌دهد. سال‌ها بعد، احمد یک جانباز شیمیایی و هرمز استاد دانشگاه در ایران و آمریکا است.

در این دنباله، تبعیدشدگان اکنون توسط عراقی‌ها دستگیر شده و در یک اردوگاه زندگی می‌کنند. از سوی دیگر، خانواده‌هایشان که به مشهد می‌روند، زمانی که هواپیمایشان توسط چند تروریست که می‌خواهند آن را به عراق ببرند ربوده می‌شود، زندانی می‌شوند. در اردوگاه نیز آنها باید با عراقی‌هایی که آنها را زندانی کرده‌اند، سر و کله بزنند.

در روستایی در بلژیک، هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی اول، خانوادهٔ «لامبرت» ناگهان خود را در متن درگیری‌ها می‌یابند. «لئونارد لامبرت»، همسر و پدری فداکار، برای حفاظت از خانواده‌اش در برابر پیشروی نیروهای آلمانی به روستا، به مبارزه برمی‌خیزد. در دل جنگ، داستانی عاشقانه و لطیف میان «آدریان لامبرت»، پسر لئونارد، و «لوییز یانسن»، یکی از اهالی روستا، شکوفا می‌شود.

سریال «نشان پیروزی جلبوع»، درباره عملیات اختفای دو نفر از شش اسیر فراری در زمین‌های کشاورزی است. همزمان، تلاش نظامیان صهیونیست برای یافتن این اسرای فراری و ایجاد ایست‌ و بازرسی در مسیرها به تصویر کشیده شده است.

با الهام از وقایع واقعی، فصلی تاریک در تاریخ دانمارک و معضلات غیرقابل تصوری را به تصویر می کشد که مردم باید در پی جنگ با آن مواجه شوند.

یک راهب که در ارتش هند بریتانیا خدمت می کند به اروپا اعزام می شود تا در جنگ جهانی اول بجنگد.