باربارا که مصمم است به پسرش که مبتلا به فلج مغزی است کمک کند، خانوادهاش را برای یک درمان آزمایشی به هند میبرد.
درام
در روزهای پرالتهاب بهار پراگ ۱۹۶۸، گروهی از خبرنگاران رادیو چکسلواکی نهتنها شغل خود، بلکه جانشان را به خطر میاندازند تا در میان ناآرامیهای ملی و منطقهای، اخبار مستقل را منتشر کنند. دو برادر یتیم، توماش و پایا، در این مبارزه برای آزادی گرفتار میشوند.
در بیابانی خشک و متروکه، دربان منزوی پناهگاهی به زنی مرموز که از گذشتهای تاریک فرار میکند، میدهد و این ماجرا باعث آشکار شدن رازها و فروپاشی واقعیتها میشود.
یک سال پس از ناپدید شدن مرموز خواهرش ملانی، «کلاور» و دوستانش برای یافتن پاسخها راهی درهای دورافتاده میشوند؛ همانجایی که ملانی ناپدید شده بود. آنها در حین جستوجو در یک مرکز بازدیدکنندگان متروکه، با یک قاتل نقابدار روبهرو میشوند که یکییکی به طرز وحشتناکی آنها را به قتل میرساند.
زن جوان و قدرتمندی باید از نیروی ماورایی خود برای انتقام مرگ خواهرش استفاده کند و از خانواده اش در برابر نابودی محافظت کند و...
گزارشگری به نام دیل و گوینده خبری به نام هلن در دهه ۱۹۸۰ با یکدیگر در تهیه برنامه های خبری تلویزیون استرالیا همکاری می کنند و...
زنی در تلاش برای پیدا کردن قاتل همسرش، پرده از رازهای مخوف و زشت جامعه ای که در آن زندگی می کند، بر می دارد و...
در حالی که سولیمان در خیابانهای پاریس رکاب میزند تا غذا تحویل دهد، بارها داستان خود را مرور میکند. او تنها دو روز فرصت دارد تا در مصاحبهٔ درخواست پناهندگیاش شرکت کند—مصاحبهای که کلید دریافت مدارکش است. اما سولیمان هنوز آماده نیست.
در دهه 1980، چو هون-هیون (با بازی لی بیونگ-هون)، قهرمان برجسته بازی بادوک، در یک مسابقه آماتوری با پسر نوجوانی به نام لی چانگ-هو (با بازی کیم کانگ-هون در نقش جوانی) آشنا میشود که استعداد فوقالعادهای در این بازی دارد. چو تصمیم میگیرد لی را به عنوان شاگرد خود آموزش دهد و او را به سطح حرفهای برساند و...
روابط پرتنش میان مادر و دختر در آزمونی وحشتناک قرار میگیرد، زمانی که پدر خانواده میمیرد و مادر داغدیده، غریبهای مرموز را استخدام میکند تا همسرش را از مرگ بازگرداند.
گروهی از دوستان صمیمی که در یک مدرسه خصوصی درس میخوانند، همگی علاقه شدیدی به دانشآموز ستاره آفتابی، سان آه دارند. تنها عضو گروه که ادعا می کند این کار را نمی کند جین وو است، اما در نهایت او را نیز دوست دارد.
موریل و همسرش لی در شرف شروع یک زندگی جدید درخشان هستند که با آمدن برادر لی به هم می خورد. موریل وارد یک زندگی مخفیانه می شود، با اسب های مسابقه قمار می کند و عشقی را که هرگز فکرش را نمی کرد کشف می کند.
چهار دوست برای خودکشی در یک شب با هم عهد و پیمان میبندند.اما صبح روز بعد تنها یک نفر مرده در حیات مدرسه پیدا میشود