فیلم تو سریال

مردی بنام «فارمر» ( جیسن استاتهام )، برای انتقام مرگ پسرش و همینطور آزاد کردن همسرش که توسط موجوداتی بنام «کروگ» ها ربوده شده اش دست به کار می شود

 پس از اینکه سه دختر توسط یک مرد که دارای مشکلات روانی متعددی است ربوده می شوند، تلاششان را برای فرار از مهلکه آغاز و ....

یک گرگینه در لس آنجلس زندگی سه فرد جوان را تحت تاثیر قرار می دهد. آن ها بعد از اینکه مورد حمله این گرگینه قرار می گیرند کم کم تغییراتی در

 نیو اورلیانز. شغل «امیل فوشون»، مردی ثروتمند و آراسته، سازمان دهی تعقیب و کشتن آدم هاست. «ناتاشا»، دختر یکی از قربانیان او، وارد شهر می شود تا دنبال پدرش بگردد و با ملوانی بی کار به نام «چنس بودرو» آشنا می شود که از او برابر تهدید اشرار دفاع می کند و

پسربچه‌ای در شهری کوچک راز یک سنگ رنگارنگ جادویی را کشف کرده‌است که آرزوها را برآورده می‌سازد در پی این اتفاق، بچه‌ها و حتی بزرگ‌ترهای شهر برای بدست آوردن این سنگ دردسرهای زیادی درست می‌کنند و…

 در سال 1990 بنابر دستور رئیس جمهور کره جنوبی همه گروه های تبهکاری تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر می شوند. در این بین فردی به نام چوایک هیون نیز دستگیر می شود که متهم به رشوه دادن برای ساخت هتل ها و مراکز تفریحی و رانت خواری است. همچنین اتهاماتی چون آدم ربایی، ضرب و شتم در پرونده ی او دیده می شود. چوایک هیون که کارمند ساده اداره گمرک بوسان است با سوء استفاده از موقعیت خود در کار های خلاف وارد شده و 

زمانی که دار و دسته ی اسکوبی دوو از مزرعه ی شخصی دیدن می کنند، می فهمند که این مزرعه و همچنین سایر مزرعه های شهری نزدیک توسط یک گاوچران روح مانند غارت می شوند. اسکوبی دوو و 

یک رزمی کار بازنشسته با پذیرفتن پیشنهادی میلیون دلاری برای انجام یک ماموریت وارد میانمار میشود اما بزودی درمیابد که پشت پرده توطئه هایی علیه او در جریان است…

 مهندس استوارت گراف زندگی ناخوشایندی با همسرش، رِمی دارد، اما از کار کردن با پدر او، سام رویس لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، دکتر استاکل از گوش دادن به حرف دستیارش، راسل که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی 

یک مامور سابق فدرال زمانی که خانه اش در لندن مورد هجوم عده ای قرار میگیرد، برنامه محافظت از شاهد را ترک کرده و خود را نشان می دهد. پس از بررسی شواهد، او

داستان فیلم در مورد دو دوست صمیمی است که علاوه بر رفاقت همسایه و همینطور همکار هم هستند و هردو زندگی مشابهی دارند. ماجرا از جایی آغاز می شود که یکی از آن ها به موفقیت بزرگی در کارش می رسد، و

یک کارآگاه جنایی و یک انسان شناس تلاش می کنند یکی از خدایان آمریکایی جنوبی که دست به کشتار وحشیانه ای در یک موزه زده را نابود کنند

 داستان این فیلم که مدت کوتاهی قبل از رویدادهای «امیدی تازه» (A New Hope) رخ داده، متمرکز بر گروهی از جاسوس‌های یاغی است که نقشه می‌کشند تا «ستاره مرگ»، سلاح جدید امپراتوری کهکشانی را پیدا کرده و بدزدند