بابو و یسو، ماموران سابق تحویل، ماموریتی هیجان انگیز را به عنوان ماموران ویژه آغاز می کنند و با چالش های خارق العاده ای همراه با شوخ طبعی، شگفتی ها و هیجان بی وقفه روبرو می شوند.
فیلم
در دهه ۱۹۹۰، اسلواکی پساکمونیستی، یک کارگر جنگل سابق به نام میکی فرصتی پیدا میکند تا در سطح محلی تجارت کند و پلههای ترقی را طی کرده و به بزرگترین رئیس مافیا در کشور تبدیل شود.
نقاشیهایش راهی برای فرار از گذشتهاند. هنرمند سیاهپوستی که به سوی موفقیت میشتابد، با بازگشت ناگهانی پدرش، که پس از سالها اعتیاد، در پی آشتی است، از مسیرش خارج میشود. این دیدار، درسی از حقیقت به همراه دارد: گاهی فراموش کردن از بخشیدن دشوارتر است.
مرد جوانی پس از نقل مکان به خانه خواهرش و خانواده همسر او، برای یافتن جایگاه خود تلاش میکند.
پس از یک سرقت الماس حلنشده، تعقیب سرسختانه یک پلیس سرسخت برای یافتن مظنون اصلی به وسواس تبدیل میشود، تا زمانی که سرانجام با یکدیگر و با حقیقت روبهرو میشوند.
یک صندوقدار بانک که با کمبود پول مواجه است، وارد یک طرح سرمایهگذاری پرخطر میشود و به زودی به دنیای تاریک پولشویی کشیده میشود.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
پسری جوان که خانواده غمزدهاش کریسمس را فراموش کردهاند، با دختری پرانرژی و سرشار از روحیه تعطیلات پیوندی غیرمنتظره و التیامبخش برقرار میکند.
یک داستان قهرمانانه واقعی از سرهنگ موکوند وارداراجان، افسر ارتش هند که در حین یک مأموریت ضدتروریستی در منطقه شوپیان کشمیر شجاعت فوقالعادهای از خود نشان داد. فیلم شجاعت او در دفاع از میهنش و وفاداری همسرش، ایندهو ربکا ورگس، را به تصویر میکشد.
لارگو وینچ که از ربوده شدن پسرش به شدت آسیب دیده است، متوجه میشود که اگر عاملان ورشکستگیاش را پیدا کند، شاید بتواند پسرش را دوباره ببیند.
1944، ورمیلیو، یک روستای کوهستانی دورافتاده است. ورود پیِترو، یک سرباز فراری، به خانواده معلم روستا، و عشق او به دختر بزرگ معلم، مسیر زندگی همه را تغییر خواهد داد.
فاتح اورشلیم جلال الدین، سلطان خوارزمشاهیان با وجود مشکلات فراوانی که در دربارش وجود دارد تلاش می کند تا جلوی چنگیزخان و حمله مغول ها ایستادگی کند و....
شیائوبای پس از ۵۰۰ سال بالاخره شو شیان، تجسد دوبارهی اکسوان را پیدا کرد و آنها در پل شکسته با هم ملاقات کردند. شیائوبای و خواهرش در کوچهها پنهان شدند و همراه او و شوهر خواهرش، لی گونگفو، زندگی پرجنبوجوشی را در دنیای انسانها آغاز کردند.