نیک بیانکو پس از گذراندن یک سال زندان به جرم ضرب و شتم، تصمیم میگیرد دوباره با عشق زندگیاش ملاقات کند، اما متوجه میشود که او معشوقه جدیدی به نام چستر پیدا کرده است... که اتفاقاً مأمور آزادی مشروط نیک نیز هست.
فیلم
پیر، پدری فداکار در دهه پنجاه زندگیاش، دو پسرش را به تنهایی بزرگ میکند. وقتی لویی، پسر کوچکتر، برای تحصیل در سوربن پاریس خانه را ترک میکند، فوس ــ پسر بزرگتر که در درس چندان موفق نیست ــ رفتارش روزبهروز پنهانکارانهتر میشود. او که شیفته خشونت است، بهتدریج در دام گروههای افراطی راستگرا میافتد؛ گروههایی کاملاً در تضاد با ارزشهای پدرش. میان آنها هم عشق وجود دارد و هم نفرت، تا آنکه تراژدی سر میرسد.
در راه رفتن به یک دورهمی خانوادگی، خانواده هرینگ دچار یک سانحه شدید رانندگی میشوند و وقتی به هوش میآیند، خود را در زیرزمینی تاریک و وحشتناک مییابند. چیزی آنجا همراه آنهاست؛ در قفسی زندانی؛ و تشنه گوشت انسان. با یک ناظر مرموز که مانند صاحب حیوان از آن موجود نگهداری میکند، خانواده باید با یکدیگر متحد شوند تا راهی برای شکست دادن هر دو و فرار پیدا کنند.
یک کشیش با ایمانی متزلزل، به تحقیق درباره مرگ معمایی افسانهای محلی معروف به «پسر وحشی» میپردازد و در این مسیر، پیوندهای هولناکی با شیاطین درونی خود کشف میکند.
10 رقمی درباره دزد خرده پایی به نام فیروز سیزده است که زندگی اش را با دزدی پیش می برد. شبی برای دزدی وارد خانه ای می شود و فرشی می دزدد که برخلاف تصورش خیلی قیمتیست...
افسانه دختر فقیری است که به دلیل بدهیهای فراوان پدرش، طلبهای او را دزدیده و فرار کرده است. او سپس با یک روحانی وارسته آشنا میشود که تصمیم میگیرد به او کمک کند، اما این تازه آغاز مشکلات است.
داستان در پسزمینهی یک زمین پساآخرالزمانی اتفاق میافتد که نیمکرهی شرقی آن توسط یک شرارهی خورشیدی عظیم نابود شده و آنچه از حیات باقی مانده، در اثر تشعشعات و بارشهای اتمی جهشیافته است. داستان حول محور گروهی از شکارچیان گنج میچرخد که در حالی که با شکارچیان رقیب، جهشیافتهها و دزدان دریایی روبرو هستند، اشیایی مانند مونالیزا، سنگ روزتا و جواهرات سلطنتی را استخراج میکنند.
در سال ۱۹۹۳، آمنه، دختر شش ساله مورین، توسط شوهر سابقش، کریم، از کشور خارج میشود. پس از سالها تلاش ناموفق برای یافتن او، مورین با یک شکارچی حرفهای کودکان ربوده شده در سطح بینالمللی آشنا میشود که به او قول میدهد در ازای همکاری با آمنه، به او در یافتن او کمک کند.
پس از از دست دادن فرزندش، استاد قدرت باید با آزمایش سختتری روبرو شود. اکنون شیطان، همسرش، عزیزه، را هدف قرار داده است تا ایمان قدرت را از بین ببرد تا او در برابر شیطان سر تعظیم فرود آورد و خدا را ترک کند.
چهار دزد که در مرکز دارتمور منزوی شدهاند، خود را در جایی پنهان میکنند و هیچ کاری جز شمردن پول و زمان برای کشتن ندارند.