پس از اینکه اتومبیلی مطابق با توصیف AMBER ALERT دنبال میشود، یک ride-share تبدیل به یک بازی پرمخاطره گربه و موش میشود.
هیجان انگیز
در شهر نیویورک سال 1965 میلادی، یک رقصنده جوان به نام تری پس از یک آسیب دیدگی شدید، با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند. در این میان او اتاقی را از یک زوج سالخورده عجیب و غریب اجاره میکند، اما به زودی و زمانی که آنها به تری وعده شهرت میدهند، او را به سمت نیروهای تاریک هدایت کرده و…
دو فیکسر حرفهای به نامهای جک (با بازی جرج کلونی) و نیک (با بازی برد پیت) که پس از وقوع جرم، اقدام به پاککردن و از بین بردن سرنخها میکنند، برای سرپوش گذاشتن بر روی یک جنایت پیچیده و خطرناک استخدام میشوند. اما زمانی که وقوع حوادث غیرمنتظره همه چیز را از کنترل خارج میکند، این دو که خود را گرگهای تنها میدانند، مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند و…
یک زن ناامید با یک قاتل مرموز روبرو می شود. عاشقانه آنها منجر به قتل های هوشیارانه جنایتکاران می شود. همانطور که او عمیق تر می شود، او ماهیت واقعی شریک زندگی خود و انگیزه های پنهان آنها را زیر سوال می برد.
پس از اینکه یک دانشجوی کاریزماتیک ترک تحصیل می کند و به شغلی در یک غارتگر بیمه می رسد، او دو دوست صمیمی خود را برای طرح دزدی هزاران نفر استخدام می کند. در این فرآیند، آنها طرح بسیار تاریک تری را کشف می کنند که محدودیت های حرص و طمع آنها را آزمایش می کند.
یک پیشخدمت ساده پس از استفاده زیرکانه از شانس خود برای پیوستن به یک طرح پولشویی، وارد دنیایی از پول نقد سریع، اتومبیل های سریع - و تصادفی اجتناب ناپذیر می شود.
در سال 1992، مرسر ناامیدانه در تلاش است تا زندگی و رابطه خود با پسرش را در میان شورش آشفته لس آنجلس پس از حکم رادنی کینگ بازسازی کند. در سرتاسر شهر، پدر و پسر دیگری رابطه تیره و تار خود را مورد آزمایش قرار دادند، زیرا آنها نقشه یک سرقت خطرناک را برای سرقت مبدل های کاتالیزوری، که حاوی پلاتین با ارزش از کارخانه ای است که مرسر در آن کار می کند، طراحی می کنند. با افزایش تنش ها و بروز هرج و مرج، هر دو خانواده با برخورد دنیاهایشان به نقطه جوش خود می رسند.
یونا یک اینفلوئنسر معروف یوتیوب است اما همیشه دیگران را تحقیر می کند. او به یک جشن راه اندازی برند لوازم آرایشی دعوت شده است اما همه چیز آنطور که او می خواست پیش نمی رود. خسته و به شدت استرسزده، چند عکس میگیرد و پس از تماس با راننده مشخص شده، به خواب میرود. وقتی یونا چشمانش را باز می کند، متوجه می شود که در صندوق عقب ماشینش گیر افتاده است. آدم ربا از او باج می خواهد، نه فقط پول نقد، بلکه برای پخش «استریم زنده آدم ربایی» و التماس پول از بینندگان. اما همه فکر میکنند که او در حال اجرای یک سناریوی خودساخته است…
هدر به کارلا برخورد میکند که سالهاست با او صحبت نکرده است و پیشنهادی غیرمنتظره به او ارائه میکند که میتواند زندگی هر دوی آنها را برای همیشه تغییر دهد.
یک فروشنده باید پسرش را از دست جمعیت خشمگین در جریان قیام لس آنجلس سال 1992 نجات دهد...