افسر پلیس روستایی، آندریا، میخواهد به ازدواجش پایان دهد و به عنوان بازرس کارآگاه در شهر مشغول به کار شود. پس از یک مهمانی تولد، همسر و در شرف جداییاش ناگهان جلوی خودروی او ظاهر میشود. آندریا که دچار شوک شده، از صحنه تصادف فرار میکند.
2024
اندی، یک سرباز سابق، پس از تجربههای سخت جنگ، تلاش میکند زندگی آرامی را بگذراند. اما زمانی که دخترش در حادثهای دلخراش به قتل میرسد، دنیای او فرو میریزد. او متوجه میشود که پشت این اتفاق، گروهی از جنایتکاران سازمانیافته قرار دارند...
مردی پس از بستری شدن ناگهانی پدرش، به کشف حیرتانگیزی دست مییابد و تلاش میکند تا راز خانوادگیشان را از اهالی شهر پنهان نگه دارد.
میسا کار جدیدی را در شرکت اپتیک کوری آغاز می کند. در میان کار، او با تاکاشی آشنا می شود. علیرغم شخصیت آرام و حملات اضطرابی تاکاشی، پیوندی عمیق بین آنها شکل می گیرد...
خانواده پلهتیه پس از تشخیص یک بیماری درمانناپذیر چشمی در سه نفر از چهار فرزندشان، سفری حماسی را برای تماشای زیباییهای جهان آغاز میکنند.
داستان فیلم دربارهی زنی تنها و منزوی به نام میریام است که زندگی آرام و تکراریاش با یافتن مجموعهای از نامهها و نوشتههای مرموز، دچار دگرگونی میشود. این نوشتهها که بهنظر میرسد توسط فردی ناشناس برای او گذاشته شدهاند، کمکم او را به سفری درونی، پر از تردید، ترس و بیداری روانی میکشانند...
آندریا، نوجوانی 15 ساله با استعداد در آوازخوانی، در یک گروه کر مذهبی پذیرفته میشود و دوستی نزدیکی با همکلاسیاش، کریستین، برقرار میکند. اما پس از انتخاب آندریا برای اجرای ویژه، حسادت کریستین منجر به افشای رازهای شخصی آندریا و تحقیر او در مدرسه میشود و...
مردی ظاهراً معمولی به نام «موس» توسط پلیس دستگیر میشود. در ازای آزادیاش، او مخفیانه به یک باند مواد مخدر نفوذ میکند و یک معامله ساختگی ترتیب میدهد، اما اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد... rnکارگردان تاکشی کیتانو این داستان را در قالب دو فیلم ارائه میدهد: یک اکشن جدی درباره یاکوزا و یک کمدی خودهجویانه از همان داستان. rnسرنوشت «موس» چه خواهد شد؟
لیو چونهه، مرد جوانی مبتلا به فلج مغزی، بر موانع جسمی و روحی غلبه میکند و در عین حال رویای مادربزرگش را محقق میسازد و هدف زندگیاش را کشف میکند که منجر به تحول و شروعی تازه میشود.
دنی دولینسکی، یک قاتل قراردادی سالخورده که در بنبست زندگی گرفتار شده اما برای جلب توجه مدیر جسور یک باشگاه به نام آناتا تلاش میکند، از اینکه شرکت دوباره او را به میدان فرا میخواند، هیجانزده میشود. اما این بار، مأموریتش چیزی جز آموزش ویلبورگ، یک آدمکش جوان از نسل زد با رفتاری سرکش، نیست.